استفاده از نرم افزار  CRM برای پیشرفت در صنعت گیم

استفاده از نرم افزار CRM برای پیشرفت در صنعت گیم

هرقدر صنایع بیشتر نیاز به شناخت مشتریان خود داشته باشند و بخواهند محصولات‌شان را بیشتر با سلیقه و نیاز مصرف کنندگان تطبیق دهند، بیشتر به نرم افزار  CRM احتیاج پیدا می‌کنند. یکی از صنایعی که دقیقا به همین خاطر نیاز به ابزاری مانند سی آر ام نیاز دارد، صنعت بازیسازی است.

گیم یک محصول فرهنگی است که در دو دهه اخیر خود را به عنوان هنر هشتم معرفی کرده است. از جهات زیادی مانند سینما است. از داستان، موسیقی، تصویر و تکنولوژی به نفع سرگرم ساختن مخاطبان خود بهره می‌برد. هر سال در فصل‌هایی مانند تابستان، سری تازه‌ای از بازی‌ها در بازارهای جهانی معرفی می‌شوند. همانطور که فیلم‌های مشهور هالیوودی هم در این فصل بر پرده سینماها به نمایش در می‌آیند.

اما صنعت گیم در ایران شرایط خاص خودش را دارد. بازیسازان ایرانی هنوز موفق نشده‌اند گیمی طراحی کنند که بتوانند با آن بازار را فتح کنند. منظور از بازار، هم بازار داخلی و هم بازار خارجی است. تا وقتی که گیمرهای ایرانی می‌توانند بهترین بازی‌های خارجی را در اختیار داشته باشند، چرا باید برای بازی‌های ایرانی که نه از جنبه فنی و نه از جنبه هنری به پای نمونه‌های خارجی نمی‌رسند هزینه کنند.

 

          بیشتر بدانید: اینباوند مارکتینگ چیست و چگونه می‌توان با آن بیشترین فروش را تجربه کرد؟

 

رویایی که بالاخره به حقیقت پیوست

بهروز در نوجوانی دو تا آرزو داشت. او همیشه می‌گفت دوست دارد یا نویسنده شود و یا بتواند فیلم بسازد. کودکی و نوجوانی خود را با رمان‌هایی مانند هری پاتر و ارباب حلقه‌ها گذرانده بود. در کنار آن، علاقه‌اش به سینما هم روز به روز در حال افزایش بود.

وقتی که از دانشگاه فارغ‌التحصیل شد، مثل بسیاری از جوانان ایرانی با دوراهی مهمی مواجه شد. دوراهی اینکه به دنبال علاقه‌اش برود یا در مسیر کار و پول حرکت کند. رفتن به سمت علاقه ریسک بزرگی بود. نوشتن رمان یا تلاش برای ساخت فیلم‌های کوتاه عملا هیچ صرفه اقتصادی نداشت. ورود به سینمای حرفه‌ای هم شرایطی داشت که هر کسی نمی‌توانست از پس آن برآید. در نتیجه، برای مدتی با همه چیز خداحافظی کرد. یک کار کارمندی گیر آورد و مسیر تبدیل شدن به یک آدم کاملا معمولی که با رویاهاش خداحافظی کرده را در پیش گرفت.

اما بالاخره در جایی از این مسیر به خودش آمد. روزی به خودش گفت تو در دنیای رنگارنگ قصه‌ها و سرگرمی‌ها غرق بودی و حالا در دنیای واقعی سیاهی گیر افتاده‌ای که ذره‌ای به آن علاقه نداری! این آن زندگی نبود که بخاطرش آن همه تلاش کردی! در دهه چهارم زندگی‌اش بود که تصمیم گرفت به دنیای شاد و سرزنده‌ای برگردد که دهه دوم زندگی‌اش را وقف آن کرده بود.

CRM و صنعت گیم

بهروز هنوز ذوق و دانش هنری خود را داشت. اما تصمیم گرفته بود از هنرش پول خوبی در آورد. در آخر تصمیم گرفت وارد صنعت گیم شود. صنعتی که هرچند در ایران اوضاع خوبی ندارد اما اگر می‌توانست یک بازی موفق طراحی کند و بفروشد، به پول بسیار خوبی می‌رسید. اما نه تکنیک این کار را داشت، نه سرمایه‌اش را، نه ارتباطی با افراد متخصص در این زمینه و نه هیچ چیز دیگری که برای ساخت بازی نیاز بود.

آدمیزاد در بعضی از برهه‌ها چنان دچار از خود بیگانگی می‌شود که انگار با حقیقت و منطق هم غریبه است. هرقدر دیگران می‌خواهند او را از خواب نازی که در آن فرو رفته بیدار کنند، او رویایش را محکم‌تر در آغوش می‌کشد. فرقی هم نمی‌کند 14 ساله باشد یا 40 ساله! شاید بتوان گفت هر آدمی چند بار بیشتر دچار این حالت عجیب نمی‌شود. اگر بتواند آن حالت را به یک موفقیت ختم کند، عملا روح تازه‌ای به زندگی‌اش می‌دمد. اما اگر هربار این حالت‌ها را نیمه رها کند، خیلی زود پایان زندگی‌ و زنده بودنش را شروع کرده است.

بهروز هم تابحال چند باری دچار این وضعیت روحی شده بود. آخرین بار، زمانی بود که عاشق همسر فعلی‌اش شد و از تمام موانع و پیچ و خم‌ها گذشت تا بتواند دست او را گرفته و به زیر یک سقف بروند. حالا او هم پدر بود، هم شوهر و هم مرد میانسالی که مسئولیت زندگی خانواده را بر عهده داشت. در چنین شرایطی، قلبش برای ساخت یک بازی جذاب می‌تپید. یک بازی که می‌توانست رویاهای نوجوانی او را برایش تازه کند. همان داستان‌ها، درام‌ها، تصاویر بکری که سال‌ها در ذهنش مانده بود؛ همه را می‌خواست در این بازی پیاده کند.

 

بهروز می‌دانست اگر قرار است به فروش بسیار زیادی دست یابد ، باید یک سی آر ام خوب را در گروهش پیاده‌سازی کند.

 

 

نقش نرم افزار  CRM در صنعت سرگرمی‌سازی

بهروز تصمیم گرفت مثل کارآفرین‌ها رفتار کند. کارآفرین‌ها شاید هیچ تخصص آنچنانی برای خلق یک محصول نداشته باشند اما؛ این مهارت را دارند که افراد را با تخصص‌های گوناگون دور هم جمع کنند تا در نهایت یک محصول خلق شود. بهروز هم از تمامی تخصص‌های مورد نیاز مانند: گرافیست، طراح شخصیت، برنامه‌نویس، طراح موتور بازی و... افرادی را دور هم جمع کرد. سرمایه‌ای را که سال‌ها برایش جان کنده بود ریخت وسط و دست به بزرگ‌ترین ریسک زندگی‌اش زد.

او چون سال‌ها کارمند یک سازمان تجاری بود، به خوبی با مفهوم سیستم مدیریت ارتباط با مشتریان آشنا بود. اتفاقا در آن دوران خیلی خوب اهمیت داشتن یک نرم افزار CRM را فهمیده بود. می‌دانست اگر قرار است به فروش بسیار زیادی دست یابد ، باید یک سی آر ام خوب را در گروهش پیاده‌سازی کند. ولی بعد از مدتی، بهروز متوجه شد در حال انجام یک اشتباه بزرگ است. او تمام تخم مرغ‌هایش را در یک سبد گذاشته بود. همه سرمایه و انرژی‌اش را صرف ساخت یک بازی می‌کرد و اگر آن بازی شکست می‌خورد در عمل همه چیز خود را از دست می‌داد.

CRM و صنعت گیم

پس تصمیم تازه‌ای گرفت. تصمیم گرفت بجای اینکه یک گروه تشکیل دهد و نتیجه آن گروه بشود ساخت یک بازی؛ شرکتی تاسیس کند تا بتواند بصورت منظم بازی بسازد. به جای اینکه یک بازی نسبتا پرخرج بسازد، در سال چند بازی ساده، مینی‌مالیستی و جذاب به بازار عرضه کند. همه این‌ها تا حدودی زیادی نتیجه اهمیتی بود که بهروز برای نرم افزار  CRM قائل می‌شد. او اولین بار پیش خودش فکر کرد که نرم افزار سی آر ام به چه دردش می‌خورد وقتی که قرار است یک محصول را یک بار یه مشتریانش بفروشد؟! او به قدرت نرم افزار  CRM اعتقاد داشت، نتیجه‌اش را در سال‌های کارمندی بر افزایش فروش سازمان دیده بود و حالا می‌خواست در دنیای خودش هم از آن قدرت استفاده کند.

 

آن‌ها درک نمی‌کردند که چرا باید یک بازی کامپیوتری را که ظاهری بسیار کودکانه داشت به نوعی منتشر شود که بیشتر از هر گروهی، بزرگسالان به دنبالش خریدش باشند. اما نمی‌دانستند که بهروز تمام آن تصمیمات را بر پایه تحلیل‌هایش از نرم افزار  CRMگرفته است.

 

          بیشتر بدانید: نرم افزار  crmسنا بهترین بازار برای ادامه دادن پرقدرت‌تر یا شروعی دوباره

 

نرم افزار  CRM و شناسایی رفتار مشتریان در صنعت گیم

بنابراین، شرکت خود را تاسیس کرد و در طول 2 سال، پنج بازی ساده ولی جذاب را به بازار عرضه کرد. بازی‌هایی که برخی برای موبایل و بعضی برای کامپیوتر ساخته شده بودند. در تمام آن 24 ماه، بیش از هر چیزی ذهنش را درگیر ثبت اطلاعات مشتریان کرده بود. هر کسی که از شرکت او بازی می‌خرید، اطلاعاتش به صورت تمام و کمال وارد نرم افزار  CRM می‌شد. به قول خودش، توانسته بود تا سایز کفش مشتریان را هم در سی آر ام ثبت و دسته‌بندی کند.

حالا می‌توانست بر پایه آن همه داده‌های موجود در سی آر ام، به تحلیل‌های مهمی برسد. مثلا، این را فهمید که کودکان و نوجوانان بیشتر در نیمه اول سال به خریدن بازی علاقه نشان می‌دهند در حالیکه؛ گیمرهای جوان و بزرگ‌تر در نیمه دوم سال وقت بیشتری برای بازی کردن صرف می‌کنند. یکی دیگر از نتایج جالبی که متوجه شد، این بود که در دوره‌های اقتصادی سخت برخی از گروه‌های اجتماعی پول بیشتری برای خرید بازی صرف می‌کنند.

برای مثال، در ماه‌هایی که تورم در کشور حسابی بالا رفته بود و نرخ بیکاری دائما بیشتر می‌شد، کسانی که میزان درآمدشان کم‌تر از 5 میلیون تومان بود بیشتر برای خریدن بازی و سرگرم شدن پول خرج می‌کردند. در حالیکه، مشتریانی که درآمدشان بیش از 5 میلیون تومان بود در دوره‌های بازی می‌خریدند که اوضاع اقتصاد و جامعه بهتر بود.

بهروز حالا که نهایی کردن رویای بزرگ خود را کلید زده بود، همزمان روی این داده‌ها نیز مشغول کار بود. آن گیمی را که در ابتدا می‌خواست بسازد اما تصمیم گرفت مدتی دست نگاه دارد را حالا می‌خواست بسازد. اما در کنار کار بر روی مسائل فنی و طراحی داستان آن بازی، داده‌های مشتریان را که در نرم افزار  CRM ثبت کرده بود را ذره ذره تحلیل می‌کرد تا بتواند به یک الگوی رفتاری مشخص از گروه‌های مختلف مشتریانش دست یابد.

CRM و صنعت گیم

چند ماه که گذشت، زمان اندکی به انتشار بازی مانده بود. تمام اعضای شرکت در تب و تاب پخش بازی بودند. برخی از مدیران ارشد شرکت شب‌ها نمی‌توانستند درست بخوابند. همه استرس این را داشتند که اگر بازی خوب فروش نکند، شرکت ورشکست خواهد شد. بهروز به عنوان مدیر شرکت برنامه‌هایی برای انتشار بازی طراحی کرده بود که خیلی از پرسنل وقتی اولین بار آن برنامه‌ها را شنیدند از تعجب شاخ درآوردند!

آن‌ها خیال می‌کردند که بهروز دچار بحران میانسالی شده و می‌خواهد همه چیزی را که در 3 سال اخیر ساخته یک شبه نابود کند. برای مثال، آن‌ها درک نمی‌کردند که چرا باید یک بازی کامپیوتری را که ظاهری بسیار کودکانه داشت به نوعی منتشر شود که بیشتر از هر گروهی، بزرگسالان به دنبالش خریدش باشند. اما نمی‌دانستند که بهروز تمام آن تصمیمات را بر پایه تحلیل‌هایش از نرم افزار  CRMگرفته است. بهروز یک استراتژی دقیق طراحی کرده بود که مو لای درزش نمی‌رفت. ماه‌ها خواندن داده‌های طبقه‌بندی شده درباره مشتریان، او را به نتایج مهمی رسانده بود. نتایجی که او را به سمت طراحی یک استراتژی بی‌نظیر هدایت کرده بودند.

در نهایت بازی منتشر شد. در ابتدا فروش خوبی نداشت. شرایط طوری شده بود که حتی خود بهروز هم به شک افتاده بود که نکند دیگران درست می‌گفته‌اند و او با تبر نهال شرکت را از بیخ قطعه کرده است. اما کمی بعد، اولین سیگنال‌ها را از فروش بازی در بازار دریافت کردند. سفارش‌ها روز به روز بیشتر می‌شدند. تقریبا تمام پیش‌بینی‌های بهروز درست از آب درآمدند. برای مثال، این بازی در ساعت‌هایی به صورت آنلاین خریداری شده بود که بچه‌ها مدرسه بودند. چرا که او متوجه شده بودند بزرگسالان موقعی مشغول بازی کردن می‌شوند که بچه‌هایشان در مدرسه هستند. او بر همین اساس، تبلیغات خاصی را هم انجام داده بود. تبلیغاتی که مخاطب هدف او را به صورت دقیق و تمیز تارگت می‌کردند.

در نهایت، آن بازی منتشر شد و در عرض چند ماه چندین هزار نسخه فروش رفت. وقتی همه چیز دقیقا سر جایش بود، تمام پرسنل متوجه ارزش و اهمیت نرم افزار  CRMشدند. حتی آن دسته از کارمندانی که اصلا به کار با نرم افزار  CRMمیلی نداشتند هم، تشویق شدند تا کار کردن با سی آر ام را یاد بگیرند.

تلگرام

پیشنهاد میکنیم در تلگرام

با ما ارتباط برقرار کنید.

اینستاگرام

پیشنهاد میکنیم در اینستاگرام

با ما ارتباط برقرار کنید.