-
شما اینجا هستید:
- صفحه اصلی
- نرم افزار CRM
نرم افزار CRM ابزاری است که به بسیاری از مدیران کمک میکند تا مهارتهای خود را برای مدیریت کردن به بهترین شکل به کار گیرند. برخی از این مدیران امروزی، همان جوانان دیروز هستند که زمانی با یک رویای بزرگ قدم در راه کارآفرینی و کسب و کار گذاشتهاند. اصلا تاسیس کسب و کار جدید و رساندن آن به سود خوب، به قدری سخت است که فقط در یک حالت میتوان انجامش داد: با داشتن یک رویای بزرگ!
پژمان یاوری یکی از جوانانی است که ده سال با رویای مهندس شدن وارد دانشگاه شد و دو سال بعد، با رویای استیو جابز شدن از دانشگاه انصراف داد. احساس میکرد گرفتن مدرک و پاس کردن واحدهای مختلف برای کسی مثل او که هدفش ورود به بازار است؛ بهترین مسیر نیست. مناسبترین راهی که پژمان را به هدفش میرساند راهاندازی یک کسب و کار کوچک و آزمون و خطا کردن با آن بود. حداقل خودش اینطوری تصور میکرد. ضمن آنکه، باید دید که نرم افزار CRM در این مسیر چه تاثیری داشته است!
اما پژمان شک نداشت که همیشه وقتی همه چیز خوب است؛ نباید انتظار داشته باشد خوب هم بماند.
بخاطر همین هم در 20 سالگی اولین شرکت خود را تاسیس کرد. 8 سال بعد که جوانی 28 ساله شده بود فقط ثبت تعدادی شرکت را در رزومه خودش داشت که همه آنها یا ورشکست شده بودند و یا خودش امتیازشان را لغو کرده بود. اما این 8 سال آزمون و خطا طبیعتا درسها بزرگی برای او به وجود آورده بود. نهایتا، به کمک تجربههایی که آموخت تصمیم گرفت برای بار آخر یک پروژه جدید را شروع کند و دیگر تا آن را به موفقیت نرسانده است از مسیرش پا پس نکشد.
شرکت او، یک شرکت خدماتی در حوزه طراحی سایت، نرم افزار و اپلیکیشن بود. پژمان تصمیم گرفت بجای استخدام تعداد زیادی کارمند، فقط عده اندکی را برای پستهای مهم به استخدام درآورد و برای انجام دادن سفارشهایی که میگیرد با فریلنسرها همکاری کند. برونسپاری سفارشهایی که میگرفت، موجب میشد تا هزینههایش برای استخدام نیرو کمتر شود. از سوی دیگر، میتوانست برای هر سفارشی بهترین متخصص را پیدا کند.
خوشحال بود که این پروژه در مسیری قرار گرفته که احتمال موفقیتش بالاست. تعداد قرادادها روز به روز در حال افزایش بودند و با سودهایی که کسب میکرد شرکت را بیشتر گسترش میداد. نهایتا به جایی رسید که 8 کارمند رسمی داشت و همزمان با حدود 20 فریلنسر نیز همکاری میکرد. با وجود این همه نیروی کار، در طول هر ماه بیش از هزار پروژه را انجام میداد.
اما پژمان شک نداشت که همیشه وقتی همه چیز خوب است نباید انتظار داشته باشد خوب هم بماند. در واقع شخصیت او اینطوری شکل گرفته بود. خودش را همواره انعطاف پذیر نگاه میداشت و آماده بود تا با ظهور هر چالش و مانعی بر سر راهش سریعا برای یافتن بهترین راهحل اقدام کند. اما این بار چالش پیش رویش حسابی بزرگ بود.
لجبازی کردن و یکدندگی به خرج دادن، تا جایی که کسب و کار کوچکی دارید خیلی مسالهساز نیست. اما وقتی به یک شرکت بزرگ و حرفهای تبدیل میشوید، باید حرفهای رفتار کرد.
پژمان اطلاعات و آمار مربوط به همه چیز را داخل لپ تاپ خودش داشت. اطلاعات مشتریان و قراردادها را برای خودش یادداشت میکرد تا بعدتر بتواند از این دادهها استفاده کند.
اما وقتی که با حدود 28 نفر پرسنل همکاری داشت و هر ماه بالغ بر 30 سفارش دریافت میکرد، مدیریت چنین کسب و کاری بصورت ساده و آماتوری، اصلا منطقی به نظر نمیرسید. پژمان با وجود تمام ویژگیهای مثبت و قابلیتهای مهمی که داشت، از یک ضعف بسیار بد رنج میبرد و آن یک دندگیاش بود. او بخاطر سالها تلاش و شکست خوردن به نوعی لجباز بارآمده بود. میخواست به هر چیزی همانطور که دوست دارد برسد نه آن طور که درست است.
لجبازی کردن و یکدندگی به خرج دادن، تا جایی که کسب و کار کوچکی دارید خیلی مسالهساز نیست. اما وقتی به یک شرکت بزرگ و حرفهای تبدیل میشوید، باید حرفهای رفتار کرد. از اصول حرفهای بودن هم، ترجیح دادن منطق بر احساسات شخصی است. اما پژمان حاضر نبود با این اصل کنار بیاید. زمان زیادی را در طول شب و روز صرف میکرد تا تمام اطلاعات مربوط به پروژهها، کارمندان، نیروهای متخصص، مشتریها، درآمد و هزینههای شرکت و... را خودش به کمک حسابداران و معاونانش انجام دهند و نتیجه همه بررسیها را در همان لپ تاپ کوچک خود داشته باشد.
او دوست داشت هر لحظه اراده کرد بتواند وضعیت شرکت را از هر لحاظ مقابلش ببینید تا این امکان را داشته باشد که بهترین تصمیمات را اخذ کند. او به قدری با همین روند به کارش ادامه داد که وقتی به خودش آمد، متوجه شد بسیاری از مشتریانش را از دست داده، بسیاری از پرسنل دیگر با او کار نمیکنند و شرکتش با کلی پروژه بر زمین مانده تنها است.
بخاطر تک تک پروژههایی که از طرف شرکت او نصفه کاره رها شده بودند، مجبور شد جریمههای سنگینی بدهد. عملا تا مرز ورشکستگی فاصله زیادی نداشت. دلیلش هم مشخص بود، وقتی کنترل روند کار از دست مدیر خارج شود و او قادر به کنترل فرایندها نباشد؛ خیلی طول نمیکشد که همه چیز از هم میپاشد.
زمانی تصمیم گرفت از مشورت مشاوران استفاده کند که تقریبا دیر شده بود. حتی نیمی از کارمندان اصلی و ثابت شرکت هم استعفا دادند و شرکت او برگشت به همان کسب و کاری که در 20 سالگی راه انداخته بود. چند ماهی گذشت تا به حال روحی خودش مسلط شود. اینطور حساب کرد که به یک شکست بزرگ نیاز داشت تا بتواند به بزرگترین موفقیتش دست پیدا کند.
اما این بار دیگر خودش هم میدانست جایی برای مدیریت به سبک قدیمی و سنتی وجود ندارد. باید خودش را برای مدیریت شرکت به نحو علمی و اصولی آماده میکرد. از کلی مشاور نظر خواست و ایدههای مختلفی دریافت کرد. اما آن پیشنهادی که ذهن او را حسابی به خود مشغول ساخت، ایده نصب و راهاندازی یک نرم افزار CRM بود.
بخاطر همکاری با تعداد زیادی نیروی کار و گرفتن سفارشهای فراوان از مشتریهای مختلف، سی آر ام بهترین ابزار برای مدیریت مشتریان و پرسنل بود.
نرم افزار سی آر ام دقیقا همان چیزی بود که پژمان برای مدیریت درست شرکت به آن نیاز داشت. بخاطر همکاری با تعداد زیادی نیروی کار و گرفتن سفارشهای فراوان از مشتریهای مختلف، سی آر ام بهترین ابزار برای مدیریت مشتریان و پرسنل بود.
مدتی جستجو کرد تا بتواند بهترین نرم افزار CRMایرانی را پیدا کند. در آخر به نرم افزار سی آر ام سنا رسید. چیزی که پژمان درباره سنا متوجه شده بود، قابلیتهای سنا برای مدیریت پرسنل و حتی بودجه شرکت بود. در حالیکه بیشتر سی آر امهای ایرانی ابزارهای مشخص و تعریف شدهای برای مدیریت ارتباط با مشتریان داشتند؛ سنا نرم افزاری کاملا انعطاف پذیر بود.
پژمان میتوانست دستهبندی مشتریان، طراحی بهترین پلن برای برقراری ارتباط با دستههای مختلف مشتریان، ثبت عملکرد پرسنل و ارزیابی دائمی بهرهوری آنها و چیزهایی از این قبیل را بر اساس فیلترها و ابزارهایی انجام بدهد که خودش در سنا تعریف کرده بود. چنین قابلیتی برای پژمان یک حس فوقالعاده ایجاد میکرد که میتواند مثل یک مدیر واقعی همه چیز را به شیوه درست تحت نظارت داشته باشد.
دوباره کسب و کارش را از نو شروع کرد. برای برندینگ مجدد کلی هزینه کنار گذاشت و یک استراتژی 3 ساله طراحی کرد تا او را به جایگاه پیشین برگرداند. وقتی که سر و کله مشتریان جدید پیدا شد و با تعدادی نیروی کار تازه قرارداد بست، از همان ابتدا شروع کرد به ثبت صفر تا صد اطلاعات مروبوط به آنها در سی آر ام سنا!
دیگر از اینجا به بعد، با حجم زیادی از اطلاعات دستهبندی شده مواجه بود. به همین خاطر، هر تصمیمی را با کاملترین اطلاعات و در کوتاهترین زمان میگرفت و همین ویژگی، سرعت رشد شرکت را افزایش داده بود. او این بار آمده بود تا مهمترین اشتباهش را جبران کند: مدیریت کردن به کمک بهترین ابزار.
پیشنهاد میکنیم در تلگرام
با ما ارتباط برقرار کنید.
پیشنهاد میکنیم در اینستاگرام
با ما ارتباط برقرار کنید.