-
شما اینجا هستید:
- صفحه اصلی
- داستان های سنا
نرم افزار CRMچگونه میتوانست به آقای سلطانی، مدیر مدرسه بهنامجو کمک کند تا از پس مشکلات فعلی این مدرسه برآید.
مدرسه بهنامجو، یک مدرسه غیرانتفاعی بزرگ بود که بالغ بر 400 دانش آموز در کلاسهای مختلفش تحصیل میکردند. علاوه بر آنها، حدود 80 پرسنل داشت که شامل معلمها، نیروهای فنی مختلف، مشاوران و... میشدند. آقای سلطانی سالها مدیر یک مدرسه کوچک بود و به خوبی کارش را انجام میداد. اما دو سال پیش، سه مدرسه با هم ادغام شدند تا این مدرسه بزرگ شکل بگیرد و سلطانی را هم بخاطر سابقه خوبش برای مدیریت انتخاب کردند. اما او یک سال اول را به بدترین شکل ممکن پشت سر گذاشت.
طبق آمارهایی که در پایان سال از دانش آموزان گرفته بودند، میانگین وضعیت درسی دانش آموزان و کیفیت آموزشی مدرسه نسبت به 5 سال گذشته هر 3 مدرسه کاملا افت کرده بود. خانوادهها حسابی شاکی بودند که چرا مثل سالهای قبل دیگر مدرسه پیگیر وضع تحصیلی بچهها نیست، چرا طبق معمول گزارشهای منظمی از فعالیتها و نمرات دانش آموزان به پدرها و مادرها ارائه نمیکنند، چرا رویدادهای علمی و هنری مدرسه به بینظمترین شکل ممکن برگزار شده بود و از همه اینها گذشته، برخی خانوادهها شکایت داشتند که علیرغم اینکه شهریه دادهاند اما مسئولان میگویند شهریهای از آنها گرفته نشده چون در لیست شهریه اسمی از آنها نیست.
سلطانی کاملا احساس شکست میکرد. او قبل از اینکه مدیر مدرسه بشود، سالها معلم بود و هنوز هم گاهی درس میداد. همیشه به دانش آموزان از امید و تلاش برای کسب موفقیت میگفت. حالا برای اولین بار در کل دوران کاریاش، شکست خوردن را مقابل خود میدید. واقعیت این بود که اگر امسال هم آمارها و میانگینهای ضعیفی کسب میکرد یا اخراج میشد و یا مجبور بود خودش استعفا بدهد. در هر دو صورت نیز، عملا تمام اعتباری که سالها ذره ذره جمع کرده بود از بین میرفت.
مدتها طول کشید تا به فکرش رسید برود و با یک مشاور حوزه کسب و کار صحبت کند. چرا که میدانست به یک الگوی حرفهای نیاز دارد تا بتواند برای این مدرسه بزرگ و شلوغ نظمی اصولی پیدا کند. مشاور وقتی از مشکلات او باخبر شد، بدون تردید پیشنهاد استفاده از نرم افزار CRM مطرح کرد. سلطانی هیچگاه اسم چنین نرم افزاری را نشنیده بود. خیال میکرد آن هم یکی از آن نرم افزارهای حسابداری معمولی یا چیزی مثل Ecxel است و خیلی توجهش را در ابتدا جلب نکرد. اما در ادامه که مشاور بیشتر برای او توضیح داد، گوشهای سلطانی هم تیزتر شد.
سلطانی در آن جلسه یک جمله از مشاور شنید که همان جمله باعث شد از خرید نرم افزار CRM و بکار گیری آن در مدرسه مطمئن شود. مشاور گفته بود: " نرم افزار CRM صرفا یک نرم افزار نیست، بلکه یک فرهنگ سازمانی است." این حرف برای سلطانی به این معنا بود که قرار است زیرساختهای ثبت اطلاعات و آمارگیری را در مدرسهاش به کلی عوض کند تا بتواند به یک سبک مدیریتی مدرنتر برسد. او خودش هم میدانست که در گذشته یک مدیر سنتی بوده و حالا نیاز دارد یک مدیر مدرن باشد.
وقتی که آموزش نرم افزار CRM را در زمانی کوتاه و فشرده پشت سر گذاشت، توانست در همان یک ماه اول این کارها را با آن انجام دهد:
در نتیجه، هنوز 5 ماه بیشتر نگذشته بود که مدرسه بهنامجو کاملا زیر و رو شد. تمام والدین با مدرسه تماس میگرفتند و یا حتی حضوری به آنجا میآمدند و از مدیریت و سایر مسئولان مدرسه تشکر میکردند. در پایان آن سال، بهنامجو بعنوان یکی از بهترین مدارس شهر انتخاب شد و سلطانی به همه نشان داد که وقتی همه سالها از عدم پذیرش شکست حرف میزد؛ حالا توانسته بود در عمل نیز آن را اجرا کند.
پیشنهاد میکنیم در تلگرام
با ما ارتباط برقرار کنید.
پیشنهاد میکنیم در اینستاگرام
با ما ارتباط برقرار کنید.