تفکر سیستمی چیست و به چه دردی می خورد؟

1398/6/23
مدیریت محتوا
تفکر-سیستمی

اگر شما درحال خواندن این مقاله هستید، احتمالا یک دید و دانش کلی نسبت به تفکر سیستمی و مزایای به کار گیری آن در یک محیط کاری دارید. اما حتی اگر اطلاعات نسبتا کاملی که هم درباره این امر داشته باشید، ممکن است ندانید که دقیقا چطور باید از این قوانین و ابزار ها استفاده کنید. مواردی که قصد داریم در این مقاله به شما ارائه کنیم اطلاعات جامعی درباره تفکر سیستمی و کاربرد آن در اختیار شما قرار می دهد .

چرا باید در یک نرم افزار CRM سرمایه گذاری کنیم؟

خیلی مهم است که به یاد داشته باشیم که کلمه ی «تفکر سیستمی» می تواند برای افراد مختلف، تعاریف مختلفی داشته باشد. علم تفکر سیستمی صرفا ابزار ها و روش های مختلف نیست، بلکه این علم یک فلسفه ی نهفته است. بسیاری از مبتدیان به ابزار های مختلف، نظیر حلقه ی علت و معلولی و یا شبیه ساز پرواز مدیریتی (management flight simulators) علاقه مند هستند و به این امید به آنها پایبند هستند که این ابزار ها به حل مشکلات کاری مداوم و دائمی کمک کنند.
اما تفکر سیستمی یک حساسیت نسبت به حلقه ی دنیایی که در آن زندگی می کنیم نیز هست؛ یک آگاهی به نقش ساختار ها در خلق شرایطی که با آن رو به رو می شویم؛ درک اینکه قوانین قدرتمندی در دنیا وجود دارد که ما نسبت به آنها نا آگاه هستیم، حس درک اینکه اعمال ما نتایج وعواقبی دارند که ما مجبور هستیم تا با آنها رو به رو شویم .

تفکر سیستم، ابزاری مناسب برای بررسی

تفکر سیستمی همچنین یک ابزار بررسی و تشخیص می باشد. همانطور که در زمینه ی پزشکی، درمان مناسب و کارآمد به دنبال بررسی و تشخیص مناسب و کافی به وجود میاید. در این مثال، تفکر سیستمی یک روش منظم و مناسب برای بررسی مشکلات، به صورت دقیق تر و کامل تر، پیش از اقدام به هر عملی است. این روش به ما کمک می کند تا پیش از نتیجه گرفتن سوالات بهتری بپرسیم.
این تفکر معمولا شامل حرکت از مرحله ی نظاره کردن اتفاقات و اطلاعات به شناسایی الگو های رفتاری در طی زمان، و کشف ساختار های پنهانی که باعث به وجود آمدن آن اتفاق یا الگو شده است می باشد. با درک و تغییر ساختار هایی که برای ما مفید نیستند ( شامل عقاید و افکارمان)، ما می توانیم انتخاب های موجود خود را گسترش دهیم و برای مشکلات سختی که پیش روی ماست، راه حل های بهتر و با دوام تری را به وجود بیاوریم.
به طور کلی، بینش تفکر سیستمی نیازمند کنجکاوی، دلسوزی، انتخاب و انگیزه می باشد. این رویکرد اساسا شامل تمایل به دیدن اوضاع به صورت کلی تر، درک اینکه ما با یکدیگر ارتباط داشته و روی هم تاثیر می گذاریم، فهم اینکه برای یک مشکل می تواند راه حل های مختلفی وجود داشته باشد، و دفاع کردن از راه حل های مفیدی که ممکن است طرفدار نداشته باشند، می باشد.

چرا باید از تفکر سیستمی استفاده کنیم؟

تفکر سیستمی دامنه انتخابات ما را، با گسترش افکار ما و کمک به بیان و دید مشکلات به روش های تازه و نو گسترش می دهد؛ و در عین حال قوانین و قواعد تفکر سیستمی مارا از اینکه هیچ راه حل بی نقصی وجود ندارد، آگاه می سازد.
انتخابات ما همگی بر روی قسمت های مختلف سیستم تاثیر می گذارند. با بررسی تاثیر هر اتفاق، ما می توانیم شدت آن را کاهش دهیم، یا حتی از آن به نفع خود استفاده کنیم. بنا بر این تفکر سیستمی به ما کمک می کند تا همیشه انتخاب های حساب شده ای داشته باشیم.
تفکر سیستمی همچنین برای گفتن داستان های متقاعد کننده ای که درباره چگونگی و نحوه کار سیستم هستند نیز مفید است. برای مثال، تمرین کشیدن نمودار های حلقه ای علت و معلول اعضای تیم را مجاب می کند تا عکس ها و یا داستان های یک موقعیت را به وجود آورده و به اشتراک بگذارند. به طور کلی ابزار ها، وسایل با ارزشی برای تشخیص، برقراری ارتباط و توصیف درک شما از سیستم ها، به خصوص در یک گروه می باشند.

چه زمانی باید از تفکر سیستمی استفاده کنیم؟

به طور کلی مشکلاتی استفاده از تفکر سیستمی برای آنها گزینه ی ایده آلی است شامل ویژگی های زیر می باشند:
  • مشکل از اهمیت بالایی برخوردار باشد.
  • مشکل دائمی باشد و تنها به یک مرتبه ختم نشود.
  • مشکل برای ما آشنا و شناخته شده باشد و دارای تاریخ شناخته شده ای نیز باشد.
  • تلاش های افراد برای حل آن پیش از این ناموفق بوده باشد.

از کجا باید شروع کنیم؟

هنگامی که شروع به پرداختن به یک مشکل می کنید، از سرزنش کردن یکدیگر ( که امری شایع در میان تیم ها و گروه ها برای شروع کردن یک بحث و گفت و گو است) پرهیز کنید، و در عوض، سعی کنید روی مسائلی تمرکز کنید که دیگر افراد به آن توجه نمی کنند، و سعی کنید توجه و کنجکاوی افراد را بر روی مشکلی که درباره آن بحث می شود متمرکز کنید. به این منظور، سعی کنید سوالاتی از قبیل « چه چیزی درباره این مشکل وجود دارد که ما به آن توجه نمی کنیم؟» استفاده کنید.
در نهایت، ما فرض می کنیم که همه ی افراد تصویر یکسانی از گذشته دارند و همگی دارای اطلاعات یکسانی هستند. بدین ترتیب لازم است تا از افراد مختلف بخواهیم دیدگاه ها نظرات خود را بیان کنند و مطمئن شویم که تمامی دیدگاه ها ارائه شده اند، و اینکه راه حل ها برای افرادی که قرار است آنها را اجرایی کنند پذیرفته شده می باشند. هنگامی که یک مشکل را کاوش می کنید، از افراد مختلفی که در بخش های مختلف هستند نیز استفاده کنید؛ ممکن است از اینکه مدل های ذهنی آنها تا چه حد از شما متفاوت است شوکه شوید.

چطور از ابزار های تفکر سیستمی استفاده کنیم؟

ابزار های زیادی برای به کار گیری در تفکر سیستمی وجود دارد که در این قسمت به دو مورد از آنها می پردازیم:

نمودار های حلقه ای علت و معلولی

اول از همه، به یاد داشته باشید که هرچه کمتر، بهتر پس ساده و کوچک شروع کنید؛ و سپس در صورت لزوم المان ها و اجزای دیگر را به داستان اضافه کنید. داستان خود را در قسمت های مختلف نشان دهید. تعداد اجزای یک حلقه باید بر اساس نیاز های یک داستان و افرادی که از نمودار استفاده می کنند، تعریف شود.
یک توضیح ساده می تواند برای شروع یک گفت و گو کافی باشد و راه جدیدی را برای دیدن مشکل به وجود بیاورد. در موقعیت های دیگر، شما ممکن است به حلقه های بیشتری برای بیان روابطی که در آن قرار دارید نیاز داشته باشید.
همچنین به یاد داشته باشید که هنگام استفاده از نمودار های حلقه ای علت و معلول برای تفکر سیستمی، افراد معمولا فکر می کنند که یک نمودار باید تمامی ابعاد یک داستان را مد نظر قرار دهد، که این امر لزوما صحیح نیست. در برخی موارد، اجزای اضافه ای وجود دارد که هیچگاه تغییر نمی کنند، یا به کندی و با سختی تغییر می کنند. شما ممکن است بی دلیل و بدون اینکه لازم باشد، با افزودن این نوع جزئیات، به خصوص جزئیاتی که بر روی آنها کنترل کم یا اصلا کنترل ندارید، کل ماجرا را از آنچه هست پیچیده تر کنید.
در نهایت، نیازی نیست خود را درگیر اصول و قوانینی پیچیده کنید و نگران این باشید که یک حلقه درست باشد؛ در عوض، از خودتان بپرسید که آیا این حلقه می تواند به خوبی داستانی که تیم شما تلاش دارد به نمایش بگذارد را نشان دهد یا خیر. به طور کل حلقه ها نماینده ی ما هستند، و درصورتی که بتوانند به خوبی آنچه که وجود دارد را نمایش دهند، می توانید بگویید که حلقه درست است.

استفاده از آرکتایپ ها

استفاده از آرکتایپ ها (archetypes) یا کهن الگو ها. هنگامی که از کهن الگو ها یا داستان قدیمی در تفکر سیستمی استفاده می کنید، آن را ساده و کلی نگه دارید. اما اگر اعضای گروه بخواهند که درباره یک کهن الگوی خاص بیشتر بدانند، می توانید وارد جزئیات شوید. سعی نکنید که کهن الگو را به آنها «بفروشید»، اگر افراد تفاوت های میان مشکلات خودشان و آرکتایپ را ببینند و درک کنند، می توانند بیشتر یاد بگیرند. با این حال، شما می توانید سعی کنید ظاهر کهن الگو را تا حدی تغییر داده و آن را به تجربیاتی که همه ی ما به اشتراک میگذاریم مرتبط کنید.

چطور بفهمیم که تفکر سیستمی را درک کرده ایم؟

در اینجا می توانید بفهمید که آیا تفکر سیستمی را درک کرده و از آن استفاده می کنید یا خیر:
  • شما سوالات بیشتر و متفاوت تری نسبت به قبل می پرسید.
  • شروع به تشخیص آرکتایپ ها و متعادل سازی و تقویت روندهایی که می خوانید یا می شنوید می کنید.
  • مدل های ذهنی افراد مختلف و خودتان را نزد خود مشخص و برجسته می کنید.
  • نقاط اهرم یا قوت داستان های سیستمی کلاسیک را تشخیص می دهید.